سفر به شمال تابستان ٩٣
سلام كوچولوي نازنازيم حالا كه دندان كوچولوت زده بيرون خيلي خوشحالم و به پيشنهاد آقاجون تصميم گرفتيم بريم شمال البته بدون بابايي ،من و شما و مامان طوبي و آقاجون به همراه خاله فري و پاني كوچولو اين بود كه صبح يكشنبه نهم شهريور نودو سه ساعت پنج صبح راهي شمال رامسر شديم كه البته خيلي خوش گذشت هرروز يه جا رفتيم يه روز دريا يه روز جنگل يه روز شهربازي يكمي پانياجونم شما رو اذيت ميكرد كه البته اقتضاي سنشه وما بايد همش مواظبت ميكرديم بلايي سر شما نياره ولي به هر حال هر از گاهي دور از چشم همه يه نوازشي به شما ميكرد قربونش برم ،به اصرار خاله فري رفتيم جنگل داليخاني اونم چه جنگلي شما دوتا دمار از روزگارمون دراوردين مردمونم فقط آقاجون ب...
نویسنده :
مامانی
19:13